مدام حسرت داشته های دیگران را می خورم
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۹۱۱۰۷
مشاوره فردی: مقایسه خودم با دوستانم مثل خوره به جانم افتاده است.
سوال: یک مشکلی که به تازگی به آن دچار شده ام و مثل خوره به جانم افتاده است، مقایسه کردن خودم در حوزه های گوناگون با دوستانم است. ذهنم یک لحظه در آرامش نیست. مدام حسرت داشته های دوستانم و نداشته های خودم را می خورم. من در یک دانشگاه خوب کشور دانشجو هستم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پاسخ: مخاطب گرامی، اینکه شما در رشتهاى خوب و در دانشگاهى از شهرهاى بزرگ مشغول ادامه تحصیل هستید، نشاندهنده تلاش شما براى پیشرفت است که قابل تحسین است اما درباره برخوردارى بیشتر دوستانتان از امکانات بیشتر، باید بدانید که مقایسه کردن خود با دیگران به ویژه با افرادى که از بعضى جهات مثل ما هستند، مثلا همسن ما هستند، موضوعی طبیعى است. در ادامه، چند توصیه به شما دارم.
مقایسه هم انگیزه میدهد و هم بازدارنده است
گفتهاید که مدام خودتان را با دوستانتان مقایسه می کنید و این مسئله، آرامش را از شما گرفته است. این مقایسه میتواند حسهاى متفاوتى در افراد ایجاد کند، حس غبطه، حسادت، عصبانیت، غمگینى و … .
چیزی که مهم است میزان این حسها و اثرى است که بر زندگى، برنامهها و کارکرد شما مىگذارند. گاهى اوقات این قیاس، به ما انگیزه میدهد و کمک مىکند که براى پیشرفتهاى بیشتر تلاش کنیم اما در مواقعى که شدت آن زیاد مىشود، بازدارنده است و انرژى و انگیزه شما را براى حرکت رو به جلو کم مىکند.
باورهای آن درباره زندگی را بررسی کنید
اگر زمان زیادى مشغول این مقایسهها و ناراحتى درباره آن هستید، احتمالا این مسئله به باورها و پیش فرضهاى شما درباره خودتان و زندگى مربوط مىشود. گاهى ما انسانها باورهایى درباره زندگى داریم که طى زمان و با تجربه بیشتر این باورها اصلاح مىشوند. به عنوان مثال یکى از این باورها مىتواند این باشد که «در زندگی همه چیز منصفانه است» یا اینکه «اتفاقهاى خوب، فقط براى آدمهاى خوب پیش مىآید» و … این باورها اگرچه مىتواند به عنوان یک ارزش باشد و در مسیر احقاق آن مىتوان تلاش کرد اما همیشه اینطور نیست. به عنوان مثال اگر باور کسی این باشد که اتفاقهاى خوب براى آدمهاى خوب پیش مىآید، زمانى که تلاش مىکند و به هر دلیلى متناسب با تلاشش پاسخ نمىگیرد، طبق آن باور به این نتیجه مىرسد پس اگر براى من اتفاق خوبى نیفتاده، حتما من خوب نبودم و به جاى تلاش بیشتر خود را سرزنش می کند یا با عصبانیت از دیگران، دست از تلاش بر می دارد. از این رو مهم است که با تعمق بیشتر، باورهاى شخصى خودتان را درباره زندگى بهتر بشناسید و در صورتى که با واقعیت فاصله دارد، برای واقعبینانهتر کردن این باورها تلاش کنید.
اهداف تان را واقع بینانه تنظیم کنید
علاوه بر این توجه داشته باشید که شما در شروع مسیر رشد هستید و فرصت براى رسیدن به امکانات بهتر و ساختن زندگى به سبک دلخواه را دارید البته در صورتیکه اهداف واقعبینانه و متناسب با زندگى خود داشته باشید و در این مسیر تلاش کنید. به طور قطع، مسیر شما نسبت به کسى که امکانات بیشترى در اختیار دارد، دشوارتر است اما این سختى و دشوارى به معنى نرسیدن نیست.
نویسنده : فهیمه ملکی
روانشناسبالینی دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی
منبع : ساوالان خبر
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: هاى خوب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۹۱۱۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۸ نکته درباره افکار و خطاهای شناختی/ چطور خشم خود را کنترل کنیم؟
همه انسانها از استعداد لازم برای منفی فکرکردن برخوردارند. گرچه ممکن است بیماران مبتلا به بیماریهای روانپزشکی یا کسانی که افسردگی، خشم، اضطراب، ترس وعشق را تجربه میکنند، در مقایسه با افراد عادی افکارغیرمنطقی و منفی بیشتری داشته باشند.
افراد بههنجار و عادی نیز در موقعیتهای خاص مانند زمانی که هیجان خاصی را تجربه میکنند، آمادگی تولید افکار منفی را دارند. بنابراین یکی از راههای به دام کشیدن افکار منفی، توجه به هیجانات است.
وقتی برانگیخته هستید یا زمانی که در حال گذر از مرحله پیش از خشم به مرحله خشم و پرخاشگری هستید، بدانید که «افکار برانگیزاننده» نقش کلیدی را بازی میکنند و کنترل خشم بدون مهار این افکار امکان پذیر نیست. از طرفی برانگیختگی و هیجان، در فرآیند پردازش اطلاعات تداخل ایجاد میکنند و سبب میشوند که فرد به گونهای خاص فکر کند. سوگیری در پردازش اطلاعات که تحت تأثیر خطاهای شناختی است، نه تنها به خشم دامن میزند، بلکه فرد را از دسترسی به اطلاعات ناب نیز محروم میکند. اولین گام شناسایی خطاهای شناختی در فکر است. این خطاها عبارتند از:
۱- برچسبها:
برچسبهایی مانند بی انصاف، گستاخ، احمق، سوء استفادهگر، رذل و... میتوانند شما را خشمگینتر کنند و به همین دلیل واکنشهای پرخاشگرانه شدیدتری از خود نشان دهید. زیرا برچسبهایی که به دیگران میزنید، سبب میشود که دیگران را تحقیر یا سرزنش کنید و دقیقاً به خاطر همین برچسبها، حق مسلم خود میدانید که آنها را بکوبید یا زیر سؤال ببرید. شما ممکن است حتی به خودتان برچسبهایی مانند از بدشانسی من است، آدمی ابلهتر از من پیدا نکردند ، از بس ملاحظه کار هستم چنین دردسرهایی برای من پیش میآید بزنید.
حال وقتی به خود یا دیگری برچسب میزنید از خود بپرسید آیا کلی قضاوت نمیکنم؟ این برچسب مرا بیشتر عصبانی میکند یا آرام میکند؟ پاسخ دادن به این سؤالات میتواند به شما کمک کند تا برچسب زدن را متوقف کنید و برچسب ها را زیر سؤال ببرید. برای مثال ممکن است فردی در بسیاری از زمینه ها مسئولانه عمل کند اما در زمینهی خاصی غیرمسئول باشد پس نمیتوان به او برچسب کلی زد.
۲- قصد و عمد:
اگر کسی به شما وعدهای دهد و نتواند در زمان مقرر شده به وعدهی خود عمل کند، ممکن است دلایل زیادی برای این خلف وعده وجود داشته باشد اما اگر پیش خود فکر کنید که حتماً قصدی در کار بوده و فرد از روی عمد دست به چنین کاری زده است، خشمگین میشوید؛ زیرا احساس میکنید از شما سوء استفاده شده است. در این حالت نمرهی برانگیختگی شما در چند ثانیه از ۳ به ۱۰ میرسد و به سرعت به مرحلهی خشم و پرخاشگری میرسید، زیرا وقتی احساس کنید قربانی هستید و طرف به عمد خواسته است برای شما مشکلی ایجاد کند، تنها با تنبیه و حمله به طرف مقابل آتش خشم درونتان خاموش میشود. برای مثال، کسی گوشی تلفن را برنمیدارد و شما پیش خود میگویید: «عمداً گوشی را برنمیدارد و پاسخ تلفن مرا نمیدهد.»
۳- ذهن خوانی:
خواندن ذهن دیگران، عادت بیمارگونهی بسیاری از انسان هاست. زمانی که هیجان خاصی را تجربه میکنیم، بیشتر از مواقع دیگر به ذهن خوانی دست میزنیم. وقتی اندکی برانگیخته هستید و میزان برانگیختگی شما به نمرهی ۳ یا ۴ رسیده است، تنها یک یا دو ذهن خوانی کافی است که به نقطهی انفجار برسید. وقتی ذهنخوانی میکنید در مورد این که دیگران چه فکرهایی درباره شما دارند، پیش خودتان حدسهایی میزنید و سپس فرض را بر این میگذارید که این فرضها درست است و دیگران در مورد شما این گونه فکر میکنند.
۴- فاجعه سازی:
فاجعه سازی از اتفاق پیش آمده یا عملکرد طرف مقابل میتواند شما را از نقطه ۰ به نقطه ۱۰ در مقیاس برانگیختگی برساند. فاجعهسازی اغلب در قالب جملات این وحشتناک است، فاجعه است و غیرممکن است، میباشد.
نوع دیگری از فاجعهسازی «مطلق نگری» است. مطلق نگری در برابر نسبینگری قرار دارد و با واژههایی مانند «او همیشه... او هیچ وقت..... او هرگز...» همراه است.
طبیعی است که وقتی احساس قربانی شدن کنید، یا احساس کنید دیگری نسبت به شما ظلم کرده است و حق شما را تضییع نموده است، احساس خشم کنید و دست به پرخاشگری بزنید. برای مقابله با بزرگنمایی و فاجعهسازی از فنون همدلی، پرس وجو، کاوش و بررسی سود و زیان استفاده کنید.
۵- دنبال مقصر گشتن:
در صورتی که با مشاهدهی یک رویداد ناخوشایند، درصدد یافتن یک فرد مقصر یا گناه کار باشید تا همهی تقصیرها را به گردن او بیندازید، خشمگینتر خواهید شد و ممکن است دست به پرخاشگری بزنید. برای مثال: همه اش تقصیر اوست. اگر او دیر نمیکرد این اتفاق نمی افتاد.
به جملهی بالا نگاه کنید و تأثیر آن را در ایجاد خشم ببینید.
۶- نتیجهگیری شتابزده:
از یک رویداد یا اتفاق خاص، سریع نتیجه گیری میکنید و بر اساس آن واکنش نشان میدهید. برای مثال، اگر کسی به موقع سر قرار حاضر نشود، بلافاصله نتیجه میگیرید که شما را عمدا معطل کرده و سر کار گذاشته است. با این نتیجهگیری زودرس، به سرعت خشمگین میشوید و واکنش منفی نشان میدهید.
۷- پیشبینی منفی:
پیشبینی منفی رفتارهای احتمالی دیگران، میتواند برانگیزاننده خشم باشد. برای مثال کسی از شما کتابی امانت میگیرد و به موقع به شما نمیرساند با خود میگویید: «اگر با او برخورد نکنم و به اصطلاح او را سر جایش ننشانم دفعه بعد هم این کار را خواهد کرد.» «اگر از من حساب نبرد به این رفتارها ادامه خواهد داد.» همان طور که میبینید پیشبینی منفی برای رفتار دیگران میتواند برانگیزانندهی خشم باشد و سبب میشود واکنش منفی شدیدی از خود نشان دهید.
۸- تعمیم:
در تعمیم فرد با استفاده از کلماتی مانند «همیشه»، «هرگز»، «هیچوقت» یک رویداد را تعمیم میدهد. برای مثال: «دیر کردن کار همیشگیاش است.»
الهه ضمیری - خبرنگار تحریریه جوان قدس